متون حقوقی

متون تخصصی حقوقی، مقالات حقوقی ،قوانین و مقررات کاربردی

متون حقوقی

متون تخصصی حقوقی، مقالات حقوقی ،قوانین و مقررات کاربردی

متون حقوقی
وبلاگ حاضر با هدف تسهیل دسترسی به مطالب و مقالات وبعضاً مصوبات کاربردی ایجاد گردیده است.
در اینجا برای همه آنها که اهل قلم و فکر و مطالعه از جنس حقوقی هستند و آنچه که به آن باید پرداخت که مغفول مانده کرسی نگارش مطلب خالی است.
سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۲:۵۰ ب.ظ

بررسی فقهی تنبیه بدنی زوجه


 متون حقوقی؛واژۀ «ضرب» دارای معانی حقیقی و مجازی است. در قرآن و روایات و به تبع آن در متون فقهی، مسئلۀ «ضرب زوجه» بهعنوان یکی از ابزارهای تنبیه زن ناشزه که وظایف شرعی و عرفی خود را انجام نمیدهد، مطرح شده است. سؤال آنست که آیا از معنای حقیقی «ضرب» بهمعنای «زدن و تنبیه بدنی» که نظر مشهور فقهاست، استفاده کنیم یا از یکی از معانی مجازی آن یعنی «اعراض»؟ بر اساس روش اجتهادی، بیان ادلۀ احکام، کتب لغت، اقوال و ادلۀ فقها به تفصیل و ارائۀ قراین و شواهد فراوان، مراد از «ضرب» در آیۀ «واضربوهنَّ» (نساء: ٣٤ (همان معنای حقیقی آن یعنی «تنبیه بدنی» است و شبهات واردشده بر لوازم این نظریه که سبب قائل شدن به معنای مجازی «اعراض» از طرف برخی از محققان شده است، برطرف میشود. مرحلۀ نهایی بودن استفاده از این ابزار، اقرار روانشناسان به کارآمدی آن در برخی موارد، عدم وجوب فقهی ضرب (تنبیه بدنی) از طرف شوهر و حتی استحباب عفو و گذشت او و همچنین جواز استفاده از سایر ابزارهای عقلایی توصیهشده از طرف روانشناسان و جامعهشناسان، همگی نشاندهندۀ آنست که شارع مقدس به همۀ امور در تجویز ابزار «ضرب» به معنای حقیقی آن احاطه داشته است و به برداشت خلاف مشهور در این باب نیازی نیست . واژههای کلیدی: اعراض، تنبیه بدنی، ضرب، ضرب زوجه، نشوز 

 ١ .مقدمه

بیشک احکام شرع بدون استثنا هدفمند، بر اساس حکمت و دارای چشماندازی مشخص و خدشهناپذیرند. اما با عنایت به وجود سؤالاتی دربارۀ احکام مختلف شرع که از سوی متفکران مطرح میشود، لزوم تأمل و تبیین صحیح و روشمند این احکام ضروری بهنظر میرسد. یکی از مسائل بحثبرانگیز فقهی در زمینۀ روابط زوجین و چگونگی مدیریت آن که شاید از سوی برخی سؤالبرانگیز تلقی شود، اجازۀ برخورد فیزیکی با زوجه از ناحیۀ مرد برای مقابله با نشوز وی ـ بهمعنای عصیان و استکبار از اطاعت ـ و مهار آن بوده است . تعبیر قرآن در این مسئله «واضربوهنَّ» است . با توجه به معانی حقیقی و مجازی مختلفی که برای واژۀ «ضرب» در کتب لغت مطرح شده سؤالی که مطرح میشود آنست که آیا آن را در مسئلۀ نشوز همانطور که در کتب فقهی آمده است بهمعنای ظاهر آن که بر برخورد فیزیکی دلالت دارد، در نظر بگیریم که فضای بهوجود آمدن شبهاتی مبنی بر خشن بودن برخی احکام فقهی اسلام یا ظلم به زنان از طرف عدهای بهوجود آید یا اینکه میتوان معنای دیگری مانند «اعراض» استفاده کرد که دیگر آن لوازم بهوجود نیاید. به این منظور به بررسی آرای فقهای عظام در کتب فقهی و چگونگی استدلال روشمند آنها و سپس پاسخ به برخی از این شبهات نیاز است . روش تحقیق در این پژوهش توصیفی ـ تحلیلی از نوع روش اجتهادی برای استنباط است که فقها در کتب فقهی خود در تحلیل آیات و روایات از آن استفاده میکنند. روش گردآوری اطلاعات هم کتابخانهای بوده است .

٢ .اسناد فقهی ضربالزوجه قرآن

. ١ .٢ علاوه بر اجماع فقها در مسئله که بهنظر میرسد اجماع مدرکی و مستند به کتاب و سنت است، به ضرب زوجه در آیات و روایات صریحاً اشاره شده و در آیۀ ٣٤ سورۀ نساء آمده است : «الرجال قوامون علی النساء بما فضّل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من أموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله واللاتی تخافون نشوزهن فعظوهن واهجروهن فی المضاجع واضربوهن فإن أطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلاً إن الله کان علیاً کبیراً

 .» «مردان سرپرست و خدمتگزار زنانند بهخاطر برتریهایی که خداوند برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است و بهخاطر انفاقهایی که از اموالشان (در مورد زنان)

 بررسی فقهی تنبیه بدنی زوجه ٤٧ میکنند، و زنان صالح آنها هستند که متواضعند و در غیاب (همسر خود) حفظ اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، میکنند و (اما) آن دسته از زنان را که از طغیان و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید و (اگر مؤثر واقع نشد) در بستر از آنها دوری نمایید و (اگر آن هم مؤثر نشد و هیچ راهی برای وادار کردن آنها به انجام وظایفشان جز شدت عمل نبود) آنها را تنبیه کنید (بزنید) و اگر از شما پیروی کردند، به آنها تعدی نکنید و (بدانید) خداوند بلندمرتبه و بزرگ است (و قدرت او بالاترین قدرتهاست .») روایات. ٢

 .٢ پیامبر اکرم (ص) در خطبۀ حجةالوداع میفرماید «: ایّها النّاس إِنَّ لِنِسَائِکُمْ عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَیْهِنَّ حَقّاً حَقُّکُمْ عَلَیْهِنَّ أَنْ لَا یُوطِئْنَ فُرُشَکُمْ وَ لَا یُدْخِلْنَ أَحَداً تَکْرَهُونَهُ بُیُوتَکُمْ إِلَّا بِإِذْنِکُمْ وَ أَنْ لَا یَأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ فَإِنْ فَعَلْنَ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَذِنَ لَکُمْ أَنْ تَعْضُلُوهُنَّ وَ تَهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَ تَضْرِبُوهُنَّ ضَرْباً غَیْرَ مُبَرِّحٍ فاذا انتهین و اطعنکم فعلیکم رزقهنَّ و کسوتهنَّ بالمعروف...» (حرّانی، ١٤٠٤ق: ٣٣» (ای مردم بهدرستی که زنان شما بر شما حقی دارند و شما بر آنها حقی. حق شما بر آنها آنست که به شما خیانت نکنند و کسی را که کراهت دارید بدون اذن شما وارد خانهتان نکنند و عمل زشتی انجام ندهند. در صورتیکه چنین کاری را انجام دادند، خداوند تعالی به شما اجازه داده است که نسبت به آنها سخت گیرید و در بسترها از آنها دوری گزیند و (در صورت عدم پندپذیری) آنها را بهصورت غیرشدید بزنید. پس در صورتیکه به کارهای نادرست خود پایان دادند و شما را اطاعت کردند، بر شما واجب است که عهدهدار پوشش و رزق آنها به شکل نیکو باشیدبررسی سندی: این حدیث از نظر سندی مرفوع و ضعیف محسوب میشود. اما اصحاب فقهای امامیه بر اساس آن عمل کردهاند و بر اساس قاعدۀ «جبر ضعف سند به عمل اصحاب» ضعف آن برطرف میشود و عمل به آن جایز است. شیخ طوسی در تفسیر معنای ضرب در آیه، با استفاده از تعبیر «غیرمبرّح» که در حدیث فوق آمده است مینویسد «و اما الضرب فانه غیر مبرّح بلا خلاف» «مراد از ضرب در آیه، ضربی غیرشدید است و در این معنا اختلافی نیست» (طوسی، بیتا، ج ٣ :١٩

.( ٢ .٣ .واژۀ « ضرب» در لغت

 در لغت عرب معنای حقیقی و اولیۀ «ضرب» همان برخورد فیزیکی است و بقیۀ معانی یا ٤٨ فقه و مبانی حقوق اسلامی، سال چهل و هشتم، شمارۀ یکم، بهار و تابستان ١٣٩٤ مجازی است یا فقط در صورت آمدن حرف اضافۀ خاص، قابل اراده از واژۀ «ضرب » میشود . بر این اساس است که صاحب معجم مقائیس اللغة تصریح دارد که ضرب بهمعنای زدن است و سایر معانی دیگر از باب استعاره از این واژه اراده میشود ( احمدبن ١٤٠٤فارس، ق، ج ٣ :٣٩٧ (که از جمله میتوان به معانی ذیل اشاره کرد : ١ .سیر و سفر ٢؛ . طلب رزق ٣؛ . واقسام انواع؛ ٤ .اعراض و رویگردانی ٥؛ . عسل غلیظ؛ ٦ .لاغر اندام ٧؛ . باران نمنم ٨؛ . جماع حیوانات ٩؛ . تند راه رفتن؛ ١٠ .آمیختن؛ ١١ . طول کشیدن ( ابن منظور، ١٤١٤ق، ج ١ :٥٤٣ـ٥٥١؛ واسطی زبیدی، ١٤١٤ق، ج ٢ :١٦٦.( ٣ .ضرب زوجه از دیدگاه فقها در اساس و مستنداً به ادلۀ شرع، فقها برای کنترل نشوز زوجه و بازگرداندن او به فضای صمیمانۀ خانواده سه ابزار مهم در این زمینه پیشبینی کردهاند که عبارتند از: موعظه و ارشاد، ترک همبستر شدن با او، ضرب زوجه توسط زوج. بر این اساس، اجماع فقهای گرامی در مسئله بر این است که نشوز زوجه به مصادیق مختلف آن موجب تجویز ضرب او از سوی زوج است، با این قید که ضرب وی صدمات و آثار جسمانی و بدنی بر جای نگذارد . البته در مورد مصادیق نشوز و همچنین ترتیبی یا اختیاری بودن این سه ابزار نسبت به هم و اینکه اعمال آنها منوط به فعلیت نشوز است یا صرف خوف نشوز برای این امر کافی است، اختلاف نظر دارند . اما مسئلۀ «ضرب زوجه» امروزه از سوی محققان عرص وۀ فقه حقوق خانواده با انتقاد روبهرو شده و در مجموع دربارۀ آن دو نظر فقهی ارائه شده است که در ذیل به آن اشاره میکنیم : الف) نظر مورد اجماع فقها این است که ضرب زوجه باید بهنحوی باشد که شدت آن روی رفتار زوجۀ ناشزه تأثیر بگذارد، بدون آنکه آثار و صدمات جسمانی بر جای گذارد. ب) در اساس، شارع هیچگاه ضرب زوجه و برخورد فیزیکی با او را تجویز نکرده است؛ لذا برخی ضرب را برخلاف ظهور ادلۀ شرعی و اجماع فقها، به اعراض و رویگردانی تفسیر کردهاند که معمولاً دارای معنای مجازی و کنایی است و به اینوسیله خواستهاند به مدعیان طرفداری از حقوق زن، درک بهتری از مفاهیم وحی را ارائه دهند . یکی از نویسندگان معاصر مینویسد: «ضرب معانی وسیعی دارد یکی از آنها اعراض کردن و بیاعتنایی نمودن است؛ لذا در مورد کسی که سخن بیپایه و اساس را بر زبان جاری میسازد و یا به نوشتههای دور از منطق و استدلال تکیه میکند، میگویند: «فاضربوه علی الجدار» یعنی آن را به دیوار بزنید که کنایه از اعراض نمودن و بیاعتنایی بررسی فقهی تنبیه بدنی زوجه ٤٩ به سخنان غیرمنطقی و یا نوشتههای بیمحتواست. در این آیۀ شریفه هم میتوان برای «ضرب» (این) برداشت را مد نظر قرار داد و از مفهوم کنایی آن استفاده کرد و بر همین مبنا به بررسی و کنجکاوی پرداخت . بنابراین در اینجا چنین بهنظر میرسد که قرآن کریم برای تنبیه همسر سرکش پس از طی دو مرحله از تنبیهات خفیف (موعظه و هجران فراش) که ثمربخش واقع نگردیده، مرد را راهنمایی کرده که راه اعراض و بیاعتنایی را پیش گیرد و با پرهیز از هرگونه تندروی، همچنان صبور بماند و عامل بازدارندۀ دیگری را به محک آزمایش بزند تا مگر چنین عکسالعمل تنبیهی، تأثیرگذار باشد و زن را متقاعد سازد تا از موضع لجوجانۀ خود دست بردارد و گام به مرحلۀ اندیشیدن نهد و در جهت مصالح خویش حرکت کند» ( موسویلاری، ١٣٩١ش،: ٥٠ـ٥١.( ٣ .١ .تخییر یا ترتیب یا جمع در ابزارهای مهار نشوز عطف ابزارهای سهگانه با حرف واو و امکان حمل آن بر تخییر یا جمع در لغت عرب و همچنین وجود برخی تفاوتهای ماهوی از نظر شدت و ضعف این ابزارها، سبب شده است که در این باب بین فقها سه نظر بهوجود آید: ٣ .١ .١ .تخییری بودن این سه ابزار: به این معنا که موعظه و هجران فراش و ضرب در ردیف هم هستند و زوج مختار است که هریک را که مناسب بداند، نسبت به زن خود اعمال کند؛ مانند کفارۀ ترک عمدی روزه که انسان مختار است هر یک از عتق برده یا دو ماه روزهداری یا اطعام ٦٠ مسکین را اختیار کند. این نظر بر اساس حمل واو بر تخییر استفاده میشود. از ابنجنید کلامی نقل شده است که میتوان آن را به این معنا حمل کرد: «و للرجل إن کان النشوز من المرأة أن یعظها و یهجرها فی مضجعها، و له أن یضربها غیر مبرح» (ابنجنید به نقل از: شهید ثانی، ١٤١٦ق، ج ٨ :٣٥٧ـ٣٥٨.( البته در صورت اخذ چنین برداشتی شایسته است که شخصیت روانی زن و موقعیت و اخلاق وی و کل ابعاد و شرایط حاکم بر فضای خانه و خانواده در انتخاب هر یک از گزینهها لحاظ شود . ابه ین معنا که آیه در صدد بوده است که به تناسب شرایط و اوضاع حاکم بر خانواده و همسر، شوهر یکی از گزینهها را برگزیند و نباید بهطور نسنجیده و بیحساب و کتاب، گزینههای مذکور به مرحلۀ اجرا گذارده شو دن . ٣ .١ .٢ . ترت سبی بین ه ابزار: به این معنا که زوج باید ابتدا در هنگام ظهور علامات نشوز مانند ترشرویی و اخم در چهره، با عصبانیت و سنگینی سخن گفتن یا رفتار کردن، اصرار بر برآوردن حاجتهایش و ... زن خود را پند و موعظه دهد و اگر ٥٠ فقه و مبانی حقوق اسلامی، سال چهل و هشتم، شمارۀ یکم، بهار و تابستان ١٣٩٤ مؤثر واقع نشد و نشوز بهواسطۀ خروج از طاعت زوج در مسائلی که به استمتاع برمیگردد، تحقق پیدا کرد، در بستر مشترک به او پشت یا بستر خود را از او جدا کند و در مرتبۀ آخر و هنگام اصرار زن بر نشوز خود، به ضرب روی آورد. مانند مراتب امر به معروف و نهی از منکر. ضرب نیز باید بدون صدمه و جراحت بدنی باشد و به مقداری که با آن امید به بازگشتن او از نشوز میرود، اکتفا کرد. (علامه حلی، ١٤٢١ق، ج ٣ : ٥٩٦ـ٥٩٧؛ محقق حلی، ١٤٠٨ق، ج ٢ :٢٨٢؛ خمینی، ١٣٩٠ق، ج ٢ :٣٠٥؛ حکیم، ١٤١٠ق، ج ٢ :٢٩٨ (البته برخی از فقها این ترتیب را از هنگام ظهور علامات نشوز ثابت میدانند (محقق حلی، ١٤١٨ق، ج ١ :١٩١.( ٣ .١ .٣ .جمع بین هر سه ابزار در یک زمان: در صورتیکه واو در آیه را بر جمع حمل کنیم، چنین استفادهای حاصل میشود و ابن جنید را نیز میتوان از قائلان به این قول دانست. «ابن جنید جوّز الجمع بین الثلاثة ابتداء من غیر تفصیل» (شهید ثانی، .(٣٥٨ـ٣٥٧ :٨ ج، ق١٤١٦ ٣ .٢ .ظهور امارات نشوز یا فعلیت آن در بهکار بستن ابزارها در فقه این بحث مطرح میشود که هر یک از موعظه و ترک همبستر شدن و ضرب در کدام مرحلۀ نشوز اعمالپذیر است، یعنی « با توجه به قید تخافون» که در آیۀ نشوز آمده است این سؤال مطرح میشود که صرف احتمال تحقق حالت نشوز در زن به استناد مشاهدۀ علا ویم نشانههای آن و قبل از تحقق فعلی نشوز، مرد حق اعمال ابزار مذکور را دارد یا باید حتماً پس از نشوز فعلی، آنها را به مرحلۀ اجرا بگذارد یا در اساس بین این ابزارها فرق است و شاید بعضی از آنها به مرحلۀ قبل از فعلیت نشوز مربوط باشد و، مثل موعظه بعضی مربوط به مرحلۀ فعلیت آن است مثل ترک همبستر شدن و ضرب فیزیکی . ٣ .٢ .١ .ظهور امارات نشوز الف) محقق حلی در مختصرالنافع معتقد به ترتیب اعمال ابزارهای سهگانه به هنگام ظهور علامات نشوز است (محقق حلی، ١٤١٨ق، ج ١ :١٩١ .(این قول از حیث ظهور آیه که خوف نشوز را بیان کرده، مناسب است، هرچند به نسبت ترتیب در مسبب یعنی مجازاتها به تأویل احتیاج دارد، مبنی بر اینکه این موارد از موارد نهی از منکر است لذا باید مانند آن بهترتیب باشد. ب) شهید ثانی معتقد است که اگر تنها به ظهور آیه اکتفا کن یم، هم باید قائل به ظهـور بررسی فقهی تنبیه بدنی زوجه ٥١ امارات نشوز باشیم و هم جواز جمع فیالجملۀ بین مجازاتها؛ به این معنا که هرگاه بـه استفاده از ابزارها نیاز شد و به کمتر از آن غرض حاصل نشد، مـی تـوانیم از جمـع آنهـا استفاده کنیم (شهید ثانی، ١٤١٦ق، ج ٨ :٣٥٧.( نشوز فعلیت. ٢ .٢ .٣ الف) ا بنجنید معتقد است که هر سه مورد موعظه، هجر فراش و ضرب (به نحو جمع یا تخییر) مترتب بر نشوز بالفعل است. دلیل این قول شاید چنین باشد: یک نظر آنست که مراد از خوف در آیۀ شریفه علم است (طوسی، بی تا، ج ٣ :١٨٩ .(با تأویل خوف به علم دیگر به اضمار و تقدیری که دیگران کردهاند مبنی بر خوف و تحقق نشوز قبل از اصرار و بعد از اصرار نیازی نیست (شهید ثانی، ١٤١٦ق، ج ٨ :٣٥٧ـ٣٥٨.( ب) علامه حلی در کتاب ارشادالاذهان الی احکامالایمان معتقد است که ابزارهای سهگانه به نحو ترتیب بر نشوز بالفعل مترتب است (علامه حلی، ١٤١٠ق، ج ٢ :٣٣.( ٣ .٢ .٣ .قائل به تفصیل الف) قرار دادن ابزار ثلاثه در دو حالت ظهور امارات نشوز و تحقق بالفعل آن: برخی وعظ را معلّق بر ظهور امارات و هجر و ضرب را معلّق بر نشوز بالفعل دانستهاند که در اینصورت ترتیب نیز ملاک نیست (طوسی، ١٣٨٧ ٤ ،ج : ٣٣٧ (یعنی تحقق ضرب به اصرار بر نشوز منوط نیست (طوسی، ١٤٠٧ق، ج ٤ :٤١٥ .(دیگر اینکه وعظ و هجر بهترتیب معلّق بر ظهور امارات و ضرب مشروط به حصول بالفعل آن در اولین مرتبه (محقق حلی، ١٤٠٨ق، ج ٢ :٢٨٢؛ علامه حلی، ١٤١٣ق، ج ٣ :٩٦ (و دلیل این قول آنست که خوف نشوز را به ظاهر آن حمل میکنند و دو مرتبۀ وعظ و هجر نیز باید بر اساس مراتب نهی از منکر باشد. اشتراط ضرب به تحقق نشوز نیز بهدلیل آنست که ضرب، عقوبت و تعزیر است و اصل در آن، آنست که به نظر حاکم وابسته باشد. آنچه که بر زن حرام است، نشوز است و ظهور امارات آن سبب یقین انجام دادن حرام نیست، لذا قبل از وقوع گناه، عقوبت بر آن سزاوار نیست، برخلاف تنبیه کردن با وعظ و هجر؛ زیرا امر آنها وسیعتر است و ظهور امارات معصیت، در تنبیه بهواسطۀ آنها کفایت میکند . مرجع این دلیل را می توان «اخذ به ظاهر آیه همراه با اصل احتیاط در عقوبت و وقوف در جایی که احتمال شک است» دانست؛ زیرا احتمال دیگر از معنای «خوف» در ٥٢ فقه و مبانی حقوق اسلامی، سال چهل و هشتم، شمارۀ یکم، بهار و تابستان ١٣٩٤ آیۀ «علم» به نشوز یعنی همان تحقق نشوز است. بنابراین قدر متیقن در اذن به ضرب، بعد از وقوع نشوز است (شهید ثانی، ١٤١٦ق، ج ٨ :٣٥٨ـ٣٥٩.( ب) نظر دیگر موعظه را مربوط به مرحلۀ ظهور علایم نشوز و ترک همبستر شدن را پس از تحقق نشوز فعلی و قبل از اصرار زن بر آن دانسته است و درصورت اصرار، نوبت به ضرب میرسد ( علامه حلی، ١٤٢١ق، ج ٣ :٥٩٦ـ٥٩٧؛ لنکرانی، ١٤٢١ق: ٤٨٤؛ خو یی ، ١٤١٠ق، ج ٢ :٢٨٢.( بر اساس استناد به ظهور آیه باید گفت که واو جمع در آن تنها با نظر قائل به اشتراک سه ابزار مهار نشوز در مرحله قبل از فعلیت نشوز تناسب دارد. قرآن میفرماید : «زنانی که خوف نشوز آنان را دارید»که البته به چنین ظهوری (بهدلیل وجود دلیل عقلی) نمیتوان اخذ کرد؛ زیرا طبق قاعدۀ قبح مجازات قبل از ارتکاب تقصیر، نمیتوان زنی را که هنوز مرتکب نشوز نشده و صرفاً احتمال میرود که در آینده ناشزه خواهد شد، مورد فشار روحی و جسمانی از قبیل هجران فراش و ضرب قرار داد . بر این اساس اگر شوهر در مرحلۀ خوف از نشوز زن باشد و هنوز نشوز محقق نشده باشد، زوج چا رهای ندارد جز انتخاب گزین وۀ اندرز موعظه شامل یکی از موارد نصیحت، تقویت عشقورزی خود با همسر، افزایش اطلاعات و معلومات همسر در زمینۀ چگونگی روابط سالم زناشویی و خانوادگی و امثال این موارد. اما گزینۀ ترک همبسترشدن یا ضرب و سایر حربههای شبیه آن ً، قطعا در مرحلۀ خوف نشوز اعمالشدنی نیست؛ زیرا همانطور که اشاره شد چنین مواردی نوعی کیفر و مجازات شخصی است و کیفر قبل از جرم و تقصیر عقلاً و شرعاً امر ناپسندی است و سبب ضایع شدن حق زن میشود. وجود فاء تفریع بعد از ترس از نشوز، نه خود آن که در عبارت «فعظوهنَّ» آمده است، شاید بر این دلالت داشته باشد که رعایت حال موعظه با سایر ابزارها شود، به این معنا که موعظه علاجی است که هم در حال نشوز مفید واقع میشود و هم قبل از نشوز. اما به قرینۀ سیاق آیه، از «واو» که در اصل بر ترتیب دلالت ندارد، استفادۀ ترتیب می کنیم زیرا به دلالت طبع، کیفر که وسایل مختلفی دارد، باید از کمتر به بیشتر ارتقا یابد (طباطبایی، بیتا، ج ٤ :٣٤٥.( همچنین از بعضی روایات استفاده میشود که مثل قطع نفقه در مرحلۀ پس از فعلیت نشوز صورت میگیرد؛ از امام ( صادق ع) روایت شده که رسول اکرم ( ص) فرموده است: «أَیُّمَا امْرَأَةٍ خَرَجَتْ مِنْ بَیْتِهَا بِغَیْرِ إِذْنِ زَوْجِهَا فَلَا نَفَقَةَ لَهَا حَتَّى تَرْجِعَ» (حر عاملی، بررسی فقهی تنبیه بدنی زوجه ٥٣ ١٤١٤ق، ج ٢١ :٥١٧ .(اما چون موعظه نوعی امر به معروف و مربوط به مرحلۀ ارشاد لفظی و آموزش و جنبۀ پیشگیری آن برجستهتر از جنبۀ مجازات آن است و میتوان از آن در هر دو مرحلۀ خوف نشوز و فعلیت آن بهره برد و برعکس در هجران فراش و ضرب، جنبۀ مجازات بر پیشگیری غلبه دارد، لذا میتوان گفت که موعظه در قبل از فعلیت نشوز و بهمحض مشاهدۀ علایم نشوز اعمالپذیر است، اما هجران فراش و ضرب حتماً به مرحلۀ فعلیت نشوز مربوط خواهد بود. غایت امر این است که بعضی فقها همانطور که در فتاوا گذشت، مرحلۀ فعلیت را به دو مرحلۀ نشوز اولیه و نشوز همراه با اصرار زن تقسیم کردهاند و ضرب را صرفاً به مرحلۀ اصرار مربوط دانستهاند. ٤ .شبهات در تفسیر ضرب به تنبیه فیزیکی ٤ .١ .شبهۀ اول «از یک سو در کتب فقهی تصریح شده که تنبیه بدنی حتی اگر کمی منجر به کبود شدن جسم زن شود، موجب دیه خواهد شد و اینگونه تنبیه بههیچوجه برای مرد مجاز نخواهد بود؛ و از سوی دیگر تنبیه ملایم و خفیف بدنی معلوم نیست تا چه میزان کارساز باشد و مرد را در رسیدن به هدفش یاری دهد و بتواند همسر متخلف و سرکش را از راهی که در پیش گرفته است، باز دارد. آنچه در مورد «نشوز» بیشتر مد نظر فقهای شیعه است، عکسالعمل مرد نسبت به قطع نفقۀ زن و خودداری از تأمین هزینههای اوست؛ که هم برای فراهم ساختن زمینۀ اصلاح، امر معقولی است و هم محرکی برای توافق بعدی است؛ برخلاف ضرب و تنبیه بدنی. اصولاً محققان کمتر متعرض مباحث تفصیلی موضوع ضرب شده و به تشریح جزییات آن پرداختهاند؛ از قبیل تعداد ضربهها، دفعات ضرب، موارد احتمالی استثنا از پرداخت دیه و همچنین اگر زن هر روز بهصورت مکرر حالت سرکشی و نشوز به خود بگیرد، مرد چند بار میتواند به تنبیه بدنی متوسل شود و تداوم این تنبیه تا چه مدت زمانی مجاز خواهد بود؟ اینها پرسشهایی است که جا دارد پیرامون آن بحثهای دقیق و جامعی صورت بگیرد و ابعاد گوناگون مسئله بررسی شود و طرح مطلب کلی و گذرا هم نمیتواند پاسخگوی ابهامات موجود در جزییات مسئله باشد» (موسوی لاری، ١٣٩١ش: ٥١.( پاسخ: در ابتدا باید اشاره کرد که «اثبات شیء نفی ماعدا» نمیکند، یعنی قطع نفقه و هزینههای زن ناشزهای که حقوق شوهر را ضایع میکند و در احادیث نیز به آن اشاره شده ٥٤ فقه و مبانی حقوق اسلامی، سال چهل و هشتم، شمارۀ یکم، بهار و تابستان ١٣٩٤ است، بر نفی ابزار دیگری که در خود قرآن به آن تصریح شده است، دلالت ندارد. منتهی باید با عقل و تجربه و با توجه به موقعیتهای مختلف از ابزار مناسب استفاده کرد . دیگر اینکه فقها با دقت کامل حد و مرز ضرب مورد نظر در این زمینه را مشخص کردهاند. آنها اشاره داشتند که در ضرب ناشزه، باید به مقداری که امید میرود زن به طاعت همسر برگردد، اکتفا شود و در صورت حاصل شدن غرض، نباید زیادهروی کرد و در غیر اینصورت اندک اندک زیاد شود، بدون آنکه به درجۀ کبودی و شدت و صدمۀ بدنی برسد و ابتدای شروع زدن نیز با مسواک است. در این زمینه حدیثی از امام باقر(ع) رسیده است (طبرسی، ١٤١٥ق، ج ٣ :٨٠.( در هنگام زدن نیز باید مواضع ظریفتر که بر آنها ترس است، حفظ شود مانند صورت، کمر، قسمت نازک زیر شکم و ... و بر یک موضع واحد زده نشود بلکه بر مواضع سخت بدن پخش شود، زیرا معیار اصلاح است نه انتقام و تلافی و درصورتیکه قصد انتقام شود، ضرب حرام میشود و اگر با زدن تلف حاصل شود باید غرامت دهد و ... (نجفی، ١٣٦٧ش، ج ٣١ :٢٠٦ـ٢٠٧.( همچنین اینکه مطرح میشود «تنبیه ملایم و خفیف بدنی معلوم نیست تا چه میزان کارساز باشد و مرد را در رسیدن به هدفش یاری دهد و بتواند همسر متخلف و سرکش را از راهی که در پیش گرفته است، باز دارد»، باید اثبات شود. آنچه که ملاک است آنست که قرآن بر اساس حکمت، حکمی را بیان میکند و صرف بیاطلاعی از حکمت آن نباید سبب تعطیلی آن شود، بلکه به عکس از باب برهان إنّی یعنی از معلول پی به علت بردن، میتوان تحقیقاتی را با رویآورد روانشناسی و جامعهشناسی انجام داد و فلسفه و حکمت حکم «ضرب» را بهتر متوجه شد. بهعلاوه چه تحقیقات میدانی صورت گرفته که مشخص کند هرگاه این حکم به نحو صحیح آن اجرا شده، پاسخ مناسب در اکثریت موارد آن دریافت نشده است؟ بر عکس «روانکاوان امروز معتقدند که جمعی از زنان دارای حالتی بهنام «مازوشیسم (مازوخیزم ») (آزارطلبی) هستند و گاه که این حالت در آنها تشدید میشود، تنها راه آرامش آنان تنبیه مختصر بدنی است، بنابراین ممکن است ناظر به چنین افرادی باشد که تنبیه خفیف بدنی در موارد آنان جنبۀ آرامشبخش دارد و یک نوع درمان روانی است» (مکارم شیرازی، ١٣٧٤ش، ج ٣ :٣٧٣ـ٣٧٤.( ٤ .٢ .شبهۀ دوم معمولاً تنبیه بدنی، تعادل روحی زن را بههم میزند و او را بهسوی موضعگیری بررسی فقهی تنبیه بدنی زوجه ٥٥ لجاجتآلود میکشاند، که طبیعتاً حرکات نامعقولی (مانند درگیری متقابل و عدم کنترل از دو طرف) در پی خواهد داشت. وانگهی دیگر عدول از آن مسیر هم برایش دشوار خواهد بود؛ بهخصوص وقتی که او به این نتیجه برسد که آخرین حربۀ بازدارندگی و عکسالعمل شوهر تمام شده و بالأخره مرد به آخر خط رسیده است. اینجاست که زن دیگر عامل بازدارندهای را پیش روی خود نمیبیند. (بهعبارت دیگر در) یک اقدام تنبیهی که با هدف تمکین زن و در نهایت بهدلیل برقرار شدن مجدد رابطۀ مشترک عاطفی دنبال میشود، این احتمال وجود دارد که نتیجۀ مثبت به بار نیاورد و موضع زن را تعدیل نکند و حتی شکاف بی رغبتی زوجین نسبت به یکدیگر را عمیقتر کند و حتی بهگونهای حوادث رقم بخورد که هر حرکت اصلاحی بعدی را بی اثر کند (رک: موسوی لاری، ١٣٩١ش: ٥١ـ٥٢.( پاسخ : اولاً در آیۀ ضرب به این امر هیچ اشارهای نشده است که ضرب زوجه آخرین حربۀ شوهر برای توجیه و اصلاح زوجه باشد، بلکه سیاق آیه به این مطلب ارشاد دارد که موارد مورد اشاره صرفاً جنبۀ تمثیلی دار ود بهعنوان موارد برخورد مسالمت آمیز ذکر شده است، چرا که هیچ مفهوم حصری در آیه ملاحظه نمیشود تا نفی ماعدا استفاده شود؛ بنابراین مرد اجازه دارد که راههای مسالمتآمیز و عقلایی دیگری بهکار برد . ثانیاً همانطور که اشاره کردیم عمل به راههای مهار وکنترل نشوز که در آیه آمده است و، وجوب الزام ندارد و حتی لزومی ندارد که در مورد همۀ اصناف زنان به یک شیوه و ترتیب عمل کرد؛ بنابراین چه بسا اگر مرد تشخیص بدهد که تنبیه بدنی نتیجۀ معکوس میدهد یا کیان خانواده را متلاشی میکند، در این فرض به استناد قواعد فقهی حاکم مثل نفی ضرر و نفی حرج و میسور، نباید به گزینۀ ضرب روی آورد و معلوم است که در فقه، احکام ثانوی در صورت تحقق موضوع آن، بر احکام اولیه مقدم میشود. بهعنوان مثال، حرمت شرب خمر که حکم اولیه محسوب میشود تا زمانی پابر وجا حاکم است که انسان با مسئلۀ اضطرار و خوف مرگ در اثر گرسنگی و تشنگی مواجه نشود، والا در چنین شرایطی حلیت شرب خمر به مقدار حفظ جان آدمی، حرمت آن را کنار میزند و انسان باید شرب خمر را برای حفظ جان خود قبول کند. در ما نحن فیه نیز قضیه از این قرار است. بهنظر میرسد در تحلیل احکام فقهی نباید هر حکم ری ا مستقلاً و بدون در نظر داشتن سایر احکام و قواعد فقهی لحاظ کرد. البته این نکته که احتمال دارد مرحلۀ تنبیه فیزیکی نیز اثر نبخشد، احتمال درستی ٥٦ فقه و مبانی حقوق اسلامی، سال چهل و هشتم، شمارۀ یکم، بهار و تابستان ١٣٩٤ است و در خود قرآن بلافاصله بعد از آیۀ نشوز بیان شده است که «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا ...» ولی از آنجا که قوانین شرعی جنبۀ عمومی و غالب را در نظر میگیرد، قبل از رسیدن به احتمال شقاق تجویز ابزار «ضرب غیرمبّرح» ـ آن هم برای همسری که وظیفۀ شرعی و عرفی خود را انجام نمیدهد و در حال ظلم به شوهر خود است ـ شده است که شاید درصد غالب این موارد را (بدون آنکه اخبار خانواده به سایر اعضا برسد) برطرف کند. همچنین اگر مطرح شود که آیا مجازات فیزیکی برای نشوز مرد نیز وجود دارد، باید گفت: بله. اما بهدلیل ناتوانی زن در اجرای آن، این مسئله از باب تعزیری میتواند به دست حاکم شرع اعمال شود (نجفی، ١٣٦٧ش، ج ٣١ :٢٠٧؛ بحرانی، .(٦١٩ :٢٤ ج، ق١٤٠٨ در هر حال احتمال تبادر ضربهای خشن برای واژۀ «و اضربوهنَّ» که در برخی از دعواها دیده شده و سبب ظلم میشود، آن هم برای همۀ افراد چه خطاکار و چه غیر خطاکار سبب شده است که نسبت به این حکم کممهری شود، در حالیکه همانطور که بیان شد از نظر روانشناسی نیز ثابت شده است که ضرب ساده در برخی موارد نشوز سبب آرامش زن میشود و این از معجزات قرآن است که با نگاه همهجانبه، برای مشکلات و معضلات خانواده راهحل تجویز میکند. علاوه بر اینکه بنای عقلای عالم در مجازات خاطی که اصرار بر خطای خود دارد (و حقوق دیگران را پایمال میکند ) آنست که در قوانین خود شدت عمل نشان میدهند . ٤ .٣ .شبهۀ سوم «وادار ساختن زن به تمکین ناشی از تنبیه بدنی، از نظر روانی ارضاکنندۀ زوجین نیست و به آرامش درونی طرفین کمکی نمیکند تا یک تعادل مطلوب و آرامبخش که شایسته زندگی مشترک است، محقق گردد. ادامۀ این وضع بهتدریج از علایق قلبی آنها نسبت به یکدیگر میکاهد و در نهایت ممکن است به گسیختهشدن پیوند زناشویی منجر شود؛ در صورتیکه قطع ارتباط و بیاعتنایی کامل که مرد در آخرین مرحلۀ عکسالعمل از خود بروز میدهد، میتواند عاملی باشد برای به فکر فرو رفتن و عاقبتاندیشی زن تا رفتارش را بازنگری کند و گام درستی که حاصل تفکر صحیح است، برای از سرگیری رابطۀ عاطفی با همسر خود که بهشدت خدشهدار شده است، بردارد. چه این نوع موضعگیری از ناحیۀ مرد از لحاظ روحی برای زن ناخوشایند است و تحمل آن در درازمدت برای او ناگوار و شکننده خواهد بود» (موسوی لاری، ١٣٩١ش: ٥٢.( بررسی فقهی تنبیه بدنی زوجه ٥٧ پاسخ: اولاً در مقام عمل در مواردی مشاهده شده است که همین تنبیه مسالمتآمیز بدنی نتیجۀ مثبت داده است و نه تنها از علایق قلبی طرفین نسبت به هم نکاهیده، بلکه موجب تقویت آن و تمایل جنسی طرفین شده است. در اساس شارع با عنایت به چنین موارد خارجی که در جامعۀ زمان صدر اسلام مشاهده میشد ضرب را مورد امضای خود قرارداده است و در واقع میتوان آن را از احکام امضایی شرع و در ردیف امضای عقود و معاملات، آن هم با اندکی تغییر و تعدیل دانست که همین تأکید بر موعظه و ترک همبستر شدن خود حاکی از چنین تعدیلی از سوی شارع است. بهعلاوه قید «غیرمبرِّح» در حدیث خطبۀ حجةالوداع از پیامبر اکرم (ص) خود از ابداعات و ابتکارات شارع در کنترل برخورد فیزیکی است و بنابراین هر گونه ضربی مجاز نیست . از طرفی در مقام پاسخ به استفادۀ غیر ظاهر « از معنای ضرب» در «واضربوهنَّ» طبق روش اجتهادی باید از روایات بهعنوان مفسِّر برای معانی آیات و واژگان آن استفاده بکنیم که در حدیث فوق از پیامبر مکرم اسلام (ص) بهصراحت معنای ظاهری ضرب که غیر از «اعراض» است، استفاده میشود. اعراض اگر نتیجهبخش است، مرحل های قبل از «ضرب» محسوب می شود که اصل استفادۀ آن را در صورت نتیجهبخش بودن، از دلیل عقل مبنی بر تدریج در مجازات استفاده میکنیم و در آیۀ مورد بحث از مصادیق «واهجروهنّ» است. همچنین در قرآن کریم هر وقت معنای «اعراض» اراده بوده از خود واژۀ « اعراض » استفاده شد وه بلکه بهصراحت این واژه در مسئلۀ نشوز مرد در خصوص اعراض وی از زن آمده است و میفرماید: «وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِه نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً» (نساء: ١٢٨ .(در آیات دیگری نیز آمده است: «فأعرضوا فأرسلنا علیهم سیل العرم و بدّلناهم» (سبأ: ١٦( ؛ «فإن جائوک فاحکم بینهم أو أعرض عنهم» (مائده: ٤٢( ؛ «فإن تابا و أصلحا فأعرضوا عنهما» (نساء: ١٦( ؛ «و إذا أنعمنا علی الإنسان أعرض و نئا بجانبه» (اسراء: ٨٣ .(بر این اساس برای آمدن واژۀ اعراض در آیۀ مورد بحث مانعی نبوده است. بهعلاوه در کتب لغت معنای اعراض برای واژۀ ضرب هنگامی است که همراه با کلمۀ «عن» بیاید و از باب «إفعال» باشد: «أضرب عنه أی أعرض» (ابن منظور، ١٤١٤ق، ج ١ :٥٤٧ (و از تمثیل «فاضربوه علی الجدار» برای معنای اعراض و رویگردانی در واژۀ «ضرب» استفاده شده (موسوی لاری، ١٣٩١ش: ٥٠ـ٥١ (که در آن حرف اضافۀ «علی» بهکار رفته، درحالیکه این حروف اضافه در آیۀ شریفۀ مورد بحث، ذکر نشده و در آن از فعل امر ثلاثی مجرد «ضرب» استفاده شده است . ٥٨ فقه و مبانی حقوق اسلامی، سال چهل و هشتم، شمارۀ یکم، بهار و تابستان ١٣٩٤ در نهایت اگر به نصوص روایی و سفارشات معصومین (ع) در مورد زن توجه کنیم، ١ ملاحظه خواهیم کرد که در نگاه شارع مقدس، زن موجودی حساس و نیازمند ابراز احساسات از سوی جنس مخالف خود معرفی و همواره دقت در برخورد با او سفارش شده است. در مورد نشوز زنان در برابر شوهران ملاحظه میشود که رسول اکرم ( ص) ضمن محکوم کردن هر گونه برخورد فیزیکی شدید و دردآور با زن بهدلیل نشوز، بدون آنکه پیشنهاد ضرب ساده و بدون درد را بدهد، مردان را به حربۀ تحریم اقتصادی ترغیب و آن را موفقترین و سودمندترین وسیله برای مهار نشوز معرفی میکنند که هم سود دنیا و هم منفعت اخروی را در بر دارد. ٢ ٣ بر تحریم اقتصادی زن ناشزه در روایات متعددی أت کید شده است که نشان از این مطلب دارد که ابزار مهار نشوز به سه مورد مذکور در آیۀ مورد بحث منحصر نیست . بنابراین میتوان چنین مطرح کرد که مرحلۀ اختیاری اول در کنترل نشوز، همان موعظه و ارائۀ ارشادات لازم به ز ون مرحلۀ اختیاری دوم هجران فراش است و مرحلۀ اختیاری سوم ضرب ساده که از آن در لسان ادله و فتاوا به «ضرب غیرمبرِّح » تعبیر شده است . بهعلاوه اینکه ضرب بیانشده در آثار دینی با ضربی که گاهی از جانب مردان عوام مشاهده میکنیم، بسیار متفاوت است و بلکه بالاتر از آن طبق قاعدۀ کلی استحباب عفو و گذشت از تقصیر دیگران، به تصریح فقها در مانحن فیه مستحب است که زوج از ٤ تنبیه فیزیکی بگذرد و زن خود را عفو کند و این بهمعنای عدم الزامی بودن ضرب و ١ .امیر مؤمنان (ع) توصیف جالبی از زن دارند و میفرمایند: «فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ (» شریف رضی، نامۀ٣١ (زن موجودی است ظریف و همچون ریحانه است و، نه قهرمان ریسکپذیر . ـ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٍّ (ع) قَالَ: إِنَّ النِّسَاءَ عِنْدَ الرِّجَالِ لَا یَمْلِکْنَ لِأَنْفُسِهِنَّ ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً وَ إِنَّهُنَّ أَمَانَةُ اللَّهِ عِنْدَکُمْ فَلا تُضآرُّوهُنَّ وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ (نوری، ١٤٠٨ق، ج ١٤ :٢٥١.( ٢ .پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: «اتعجب ممن یضرب امراته و هو بالضرب اولی منها لاتضربوا نسائکم بالخشب فان فیه القصاص و لکن اضربوهن بالجوع و العری حتی تربحوا فی الدنیا و الاخره» (نوری، ١٤٠٨ق، ج ١٤ :٢٥٠ .( «تعجب دارم از کسی که زن خود را میزند در حالیکه خود به ضرب شایستهتر است! زنان خود را با چوب نزنید، زیرا موجب قصاص است بلکه آنها را از راه گرسنه نگه داشتن و محرومیت از خرید لباس تحت فشار قرار دهید، زیرا در اینصورت سود و منفعت دنیا و آخرت نصیب شما خواهد شد٣ .عنوان نمونه از امام صادق (ع) روایت شده که رَسُولُ اکرمِ(ص) فرموده است: «أَیُّمَا امْرَأَةٍ خَرَجَتْ مِنْ بَیْتِهَا بِغَیْرِ فَإِذْنِ زَوْجِهَا ـ لَا نَفَقَةَ لَهَا حَتَّى تَرْجِعَ .» (حر عاملی، ١٤١٤ق، ج ٢١ ( :٥١٧ پیامبر اکرم(ص) در فرازی از خطبۀ حجةالوداع که متعرض نشوز میشوند تأکید دارند که وجوب نفقۀ زن منوط به ترک نشوز از جانب اوست و میفرمایند: «فَإِذَا انْتَهَیْنَ وَ أَطَعْنَکُمْ ـ فَعَلَیْکُمْ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ .» (حرّانی، ١٤٠٤ق: ٣٣( ٤ .صاحب جواهر میگوید: «ضرب الزوج لمصلحته بخلافه فی الولی الذی هو محسن محض، و لذا کان للأول العفو بل فی بعض النصوص النهی عن الضرب بخلاف الثانی». (نجفی، ١٣٦٧ش، ج ٣١ :٢٠٧.( بررسی فقهی تنبیه بدنی زوجه ٥٩ انتخاب گزینۀ خفیفتر و مسالمتآمیز است؛ زیرا در اساس، ضرب زوجه ناظر به تأمین مصلحت شخصی زوج است، نه کس دیگر . بر این اساس چنانچه زن ناشزه از قشر فرهیخته و دارای سطح آگاهی و تحصیلات بالایی باشد، طبیعتاً نشوز وی باید با اجرای مرحلۀ نخست مرتفع شود والّا چگونه ممکن است موعظه و ارشاد در چنین زنی تأثیر خود را نگذارد، بهویژه اگر همراه با استدلال منطقی و بیان اهمیت حفظ کیان خانواده و تقویت روابط زوجیت در راستای تحکیم آن باشد. بنابراین در مورد این گروه از زنان مراحل بعدی دوم و سوم، سالبه به انتفای موضوع میشود و نیازی نیست که در چنین وضعیتی مفهوم این دو مرحله را دستکاری و بر خلاف مؤدای صریح ادلۀ آن، بهروز کنیم . ٥ .نتیجهگیری برای پاسخ به سؤال اصلی مقاله مبنی بر استفاده معنای حقیقی یا مجازی ضرب در آیۀ ٣٤ سورۀ مبارکۀ نساء باید بیان کرد که طبق روش اجتهادی باید از روایات بهعنوان مفسِّر برای معانی آیات و واژگان آن استفاده بکنیم. در حدیث خطبۀ حجةالوداع از پیامبر اکرم (ص) بهصراحت معنای حقیقی ضرب (تنبیه بدنی) که غیر از «اعراض» است، از قید «غیرمبرِّح» یعنی غیرشدید برای «واضربوهنَّ» استفاده میشود. در قرآن کریم هر وقت معنای «اعراض » اراده شده از خود واژۀ « اعراض » استفاده شده و بلکه بهصراحت این واژه در مسئلۀ نشوز مرد در زمینۀ اعراض وی از زن آورده شده است. در کتب لغت معنای اعراض برای واژۀ ضرب هنگامی است که همراه با کلمۀ «عن» بیاید و از باب «إفعال» باشد: «أضرب عنه أی أعرض» و از تمثیل «فاضربوه علی الجدار» برای معنای اعراض و رویگردانی در واژۀ «ضرب» استفاده شده که در آن حرف اضافۀ «علی» بهکار برده شده است، در حالیکه این حروف اضافه در آیۀ شریفۀ مورد بحث، ذکر نشده و در آن از فعل امر ثلاثی مجرد «ضرب» استفاده شده است . با توجه به مطالعۀ دقیق نظر مشهور فقها و بررسی شبهات وارد بر آن میتوان در مسئله به نظر و تفسیری بها داد که جامع بین مقتضیات زمان و اجماع و تسالم حاکم بر مسئله باشد. با عنایت به استدلالی که در مسئله داشتیم باید گفت که بدون نیاز به خروج از دایرۀ تفسیر غالب فقهی و برداشت اغلب فقها از آیه و روایات وارد در مسبارۀ ئله و وقوع در محذور تفسیر مخالف ظهور ادلۀ موجود میتوان تناسب نظر برداشت مشهور (معنای تنبیه بدنی از واژۀ ضرب) و بنا به قولی مجمع علیه با مقتضای زمان را بنا بر مقدمات زیر اثبات و بر آن تأکید کرد . ٦٠ فقه و مبانی حقوق اسلامی، سال چهل و هشتم، شمارۀ یکم، بهار و تابستان ١٣٩٤ الف) هدف شارع از ارائۀ ابزار سهگانۀ موعظه و هجران فراش و ایراد ضرب، خواه به نحو تخییری وخواه به نحو ترتب و اولویت، چیزی نیست جز کمک به بهبود روابط فیمابین زوجین و حاکم شدن اسباب تحکیم عنصر محبت و سازش بین آنان . ) ب نه تحقیر زن مد نظر شارع بوده و نه ایراد نقص عضو یا جراحات بدنی، بلکه حداکثر مرتبۀ مورد نظر شارع از ضرب، ضرب بدون آثار جسمانی و صدمات بدنی بوده که ابتدای آن ضرب با مسواک . است ) ج تنبیه بدنی وارد شده در لسان ادله، تنها در مواردی مجاز است که هیچ راه اصلاحی غیر از آن نباشد. این مسئله درمورد نشوز مرد از باب تعزیر بهدست حاکم است . بر مبنای این مقدمات، ترک تنبیه بدنی از ناحیۀ زوج و عمل وی به ابزارهای مسالمتآمیز دیگری ولو به ابداع خود یا دیگران، مثل ابزار روان شناختی یا جامعهشناختی یا اقتصادی یا شرکت دادن زوجۀ ناشزه در جلسات توجیهی و آموزشی و نظیر آن، از نگاه شرع بلااشکال و کاملاً . جایز است منابع [١ .[قرآن کریم . [٢ .[ابن منظور، ابوالفضل، جمالالدین، محمدبن مکرم (١٤١٤ق). لسان العرب، چاپ سوم، ج١، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع . [٣ .[ابوالحسین احمدبن فارسبن زکریا؛ (١٤٠٤ .(معجم مقـائیس اللغـة، چـاپ اول، ج ٣ ،قـم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزۀ علمیۀ قم . [٤ .[بحرانی، یوسف (١٤٠٨ق). الحدائق الناظرة فی أحکام العترة الطاهرة، الطبعة الاولی، ج ٢٤، قم، مؤسسة النشر الاسلامی لجماعة المدرسین . [٥ .[خمینی، سید روحالله موسوى (١٣٩٠ق). تحریرالوسیلة، الطبعة الثانیة، ج ٢ ،نجف، مطبعة الآداب . [٦ .[خویی، سید ابوالقاسم (١٤١٠ق). منهاجالصالحین، الطبعة الثامنة و العشرون، ج ٢ ،قم، نشر مدینة العلم . [٧.[حرانی، ابو محمد الحسنبن علیبن الحسینبن شـعبة (١٤٠٤ق). تحـفالعقـول، تـصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، الطبعة الثانیة، قم، موسسة النشر الاسلامی لجماعة المدرسین . [٨.[حکیم، سـید محـسن طباطبـایی (١٤١٠ق). منهـاجالـصالحین، چـاپ اول، ج ٢ ،بیـروت، دارالتعارف للمطبوعات . [٩ .[ابومنصور جمالالدین حسنبن یوسفبن مطهر حلـی اسـدی معـروف ( بــه علامـه حلـی) (١٤٢١ق). تحریرالاحکام الشریعة علی مذهب الامامیـة، تحقیـق: ابـراهیم بهـادری، الطبعـة الاولی، ج ٣ ،قم، موسسة الامام الصادق(ع). بررسی فقهی تنبیه بدنی زوجه ٦١ [١٠.[ــــــــــ؛ (١٤١٠ق). ارشادالاذهان الی احکامالایمان، چاپ اول، ج ٢ ،قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم . [١١.[ــــــــــ؛ (١٤١٣ق). قواعدالاحکام فی معرفةالحلال و الحرام، چاپ اول، ج ٣ ،قـم، دفتـر انتشارات اسلامی وابسته به جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم . [١٢.[حلی، ابوالقاسم نجمالدین جعفربن حسن هـذلی معـروف بـه (محقـق حلـی)؛ (١٤١٨ق). المختصر النافع فی الفقه الامامیه، چاپ ششم، ج ١ ،قم، موسسة المطبوعات الدینیة . [١٣.[ــــــــــ؛ (١٤٠٨ق). شرائعالاسلام فـی مـسائلالحـلال و الحـرام، تحقیـق: عبدالحـسین محمد علی بقال، چاپ دوم، ج ٢ ،قم، مؤسسۀ اسماعیلیان . [١٤.[طباطبایی، سید محمد ( حسین؛ بیتا) المیزان فـی تفـسیر القـرآن، ( بـیچـا) ٤ ،ج ، قـم، منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة . [١٥.[شریف رضی، محمد؛ (١٤١٤ق). نهج البلاغه، چاپ اول، قم، مؤسسۀ نهج البلاغه. [١٦.[لنکرانی، محمد فاضل موحدى (١٤٢١ق). تفصیلالشریعة فی شـرح تحریـرالوسـیلة، قـم، مرکز فقهی ائمۀ اطهار علیهم السلام . [١٧ [. طبرسی، ابی علی الفضل بن الحسن (١٤١٥ق). مجمعالبیان فی تفسیرالقـرآن، چـاپ اول، ٣ج ، بیروت، منشورات موسسة الاعلمی للمطبوعات . [١٨.[طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن (١٣٨٧ .(المبسوط فی الفقه الامامیه، تحقیق: سید محمد تقی کشفی، چاپ سوم، ج ٤ ،تهران، المکتبة المرتضویة لاحیاء الآثار الجعفریة . [١٩.[ــــــــــ؛ (١٤٠٧ق). الخلاف، چاپ اول، ج ٤ ،قم، دفتـر انتـشارات اسـلامی وابـسته بـه جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم . [٢٠.[ــــــــــ؛ (بیتا). التبیان فی تفسیرالقرآن، (بیجا ) ٣ ،ج ، بیروت، دار الحیاء التراث العربی. [٢١.[عاملى، حرّ، محمدبن حسن؛ (١٤١٤ق). وسائل الشیعة، چاپ دوم، ج ٢١ ،قم، مؤسـسۀ آل البیت علیهمالسلام . [٢٢.[عاملی، زینالدینبن علی (شهید ثانی) (١٤١٦ق). مسالکالافهام الی تنقیح شرائعالاسـلام موسسة المعارف الاسلامیة، الطبعة الاولی، ج ٨ ،قم، موسسة المعارف الاسلامیة . [٢٣.[مکارم شیرازی، ( ناصر ١٣٧٤ش). تفسیر نمونه، چاپ اول، ج ٣ ،تهران، دارالکتب الاسلامیة . [٢٤.[موسوی لاری، سید مجتبی (١٣٩١ش). «نگرشی جدید برمعنای ضربدر قرآن »، معارف شمارۀ ٩٢. [٢٥.[نجفی، محمد حسن (١٣٦٧ش). جواهرالکلام فی شرح شرائعالإسلام، چـاپ سـوم، ج ٣١، تهران، دار الکتب الاسلامیه . [٢٦.[نوری، میرزا حسین (١٤٠٨ق). مستدرکالوسائل و مـستنبطالمـسائل، چـاپ دوم، ج ١٤، بیروت، مؤسسة آل البیت علیهمالسلام . [٢٧ [. واسطی زبیدی حنفی، محبالدین أبی فیض سید محمد مرتضی حسینی (١٤١٤ق). تـاج العروس من جواهر القاموس، چاپ اول، ج ٢ ،بیروت، دار الفکر للطباعـة و النـشر و التوزیـع.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی