بررسی ابعاد حقوقی و عوامل موثر در بروز پدیده طلاق
متون حقوقی: خانواده، طبیعیترین و مشروعترین واحد تولید مثل و فراگیرترین واحد اجتماعی بهشمار میآید و نقش اصلی آن انتقال ارزشها، پرورش نسل، ایجاد تعادل روانی، اجتماعی و عاطفی است. پیدایش بحرانها و نابسامانیهایی همچون مرگ والدین، طلاق و... میتواند نقش خانواده را کمرنگ و یا از بین ببرد.
چکیده؛
خانواده، طبیعیترین و مشروعترین واحد تولید مثل و
فراگیرترین واحد اجتماعی بهشمار میآید و نقش اصلی آن انتقال ارزشها، پرورش
نسل، ایجاد تعادل روانی، اجتماعی و عاطفی است. پیدایش بحرانها و نابسامانیهایی
همچون مرگ والدین، طلاق و... میتواند نقش خانواده را کمرنگ و یا از بین ببرد.
طلاق در زمره غم انگیزترین پدیدههای اجتماعی است که آسیبها و مشکلاتی که زوجین و
خانوادههای آنان قبل از طلاق و پس از آن متحمل میشوند و عوامل موثر بر بروز این
پدیده از دیرباز مورد توجه و بررسی بوده است.متاسفانه مطالعات متعدد در کشور ما
نشان میدهد که آمار طلاق در حال افزایش است. طلاق علل متعددی دارد و هرگز یک علت
را نمیتوان به عنوان علت اصلی طلاق در نظر گرفت. طلاق تبعات زیادی را در پی دارد
که چنانچه بتوانیم از علل و عوامل آن جلوگیری کنیم خواهیم توانست از عواقب سخت
طلاق رهایی یابیم. با توجه به اهمیت موضوع، بر آن شدیم علل اصلی طلاق را مورد
بررسی قرار دهیم تا شاید راهکاری مناسب جهت کاهش آن در نظر گرفته شود. این مطالعه
عوامل ایجادکننده طلاق در افراد متقاضی طلاق در دادگاههای خانواده تهران (شهید
محلاتی- ونک) طی سالهای 1386-1385 را بررسی مینماید. افراد گروه نمونه شامل 300
نفر و روش تحقیق توصیفی و مقطعی بوده و یافتهها بهصورت فراوانی و درصد نمایش
داده شده است. نتایج نشان داد که مهمترین علل تقاضای طلاق به ترتیب شامل عدم
تفاهم و سازش، خشونت و مشکلات جنسی میباشد. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که طلاق
علل و ابعاد گوناگونی دارد که با شناخت دقیق علل آن و برنامهریزی لازم در این
زمینهها به ویژه طرح آنها در مشاورههای قبل از ازدواج، همچنین لزوم آگاهسازی
زوجین در زمینه دریافت مشاوره تخصصی در زمان بروز مشکل میتوان از میزان وقوع طلاق
کاست.
کلید واژهها: طلاق، علل روانشناسی،
خشونت، مشکلات جنسی
■ مقدمه
خانواده؛ نهاد اجتماعی، سازمان، گروه و نیز یک جامعه کوچک است که از نظر جامعهشناسان،
نخستین واحد منسجم نظام اجتماعی را تشکیل میدهد و یکی از مهمترین وظایف آن تامین
وحدت و همبستگی اجتماعی است. به نظر ژان بدن «خانواده یک جامعه طبیعی است که ریشه
سایر جامعه هاست و اولین واحد تشکیل دهنده دولت و کشور میباشد.» طلاق یکی از
بحرانهای خانوادگی و اجتماعی است که در بسیاری از موارد موجب عدم تعادل خانواده
گشته و بهعنوان یکی از حوادث تنشزا، ثبات خانواده را درهم شکسته و بهداشت روانی
اعضای آن را خدشه دار میسازد.اکثر محققان معتقدند که بازتابهای شوم این بحران
دردناک بطور روزافزون در حال افزایش است و زندگی فردی و اجتماعی را مورد هجوم قرار
میدهد (علی اسماعیلی، 1374)
جامعهشناسان میکوشند تا سیر پدیدآئی این پدیدهها را در سطح اجتماعی مورد بررسی قرار دهند بخصوص آسیب شناسان
اجتماعی به طلاق بهعنوان یکی از عوامل پدیدآورنده دستهای از انحرافات اجتماعی مینگرند.
روانشناسان، پدیده طلاق را نوعی گسستگی عاطفی زوجین و یا حداقل یکی از زوجین میدانند،
این گسستگی عاطفی بدون شک دردناک است و مسلما این پدیده توام با ضایعات و آسیبهای
متفاوت برای زوجین میباشد. طلاق علاوه براینکه پدیده فردی و پیچیدهای است، یک
پدیده اجتماعی نیز محسوب میشود به همین دلیل طلاق میتواند پایه و اساس بحرانهای
مختلف دیگر تلقی شود (بیاتی، 1361).
امروزه به دلایل متعدد از جمله دگرگونیهای سریع اجتماعی – اقتصادی
و فرهنگی، نهاد مقدس خانواده دستخوش تغییرات و ناملایمات زیادی گردیده است تا جایی
که آمارها نشان دهنده این است که در آمریکا 3/2 [درصد] ازدواجها به طلاق میانجامد.
در یکی از تحقیقاتی که در سال 1989 توسط محققان دانشگاه ویسکانسین، براساس اطلاعات
سال 1985 صورت گرفته، میزان طلاق در ازدواجهای نخست به رقم حیرت آور، 67درصد
رسیده است. به عبارت دیگر از هر سه ازدواج دو مورد آن به طلاق ختم میشود. در
آلمان گرچه نرخ طلاق پایینتر است اما با وجود این تخمین زده میشود که حداقل 3/1
[درصد] ازدواجها در آن کشور بدون حل تعارضات باقی میماند و بسیاری از زوجین در
یک رابطه پایدار اما بدون رضایت سر خواهند برد. در ایران نیز، اختلافات زناشویی و
طلاق جزء مسائل حاد جامعه بهشمار میرود، بهطوری که در پژوهشی، طلاق جزء 10
رویداد فشارزای زندگی رتبه بندی گردید. بررسی آمار موجود نیز نشان دهنده روند رو
به رشد آمار طلاق در کشور است بطوری که از 3/6 در ده هزار نفر در سال 75 به 4/9 در
10000 نفر در سال 1380 افزایش یافته است(تیرگری، 1386).
جدیدترین اطلاعات آماری ایران در مورد طلاق بیانگر افزایش آمار آن میباشد. به
گزارش اداره کل روابط عمومی سازمان ثبت اسناد و املاک کشور، طی 6 ماهه اول سال
1381 تعداد طلاقهای خلعی، بائن و رجعی به ترتیب 17، 17 و 32 درصد نسبت به مدت
مشابه سال گذشته افزایش نشان میدهد (ماوی، 1381).
مقایسه آمار قوه قضاییه در سال 1382، در مورد میزان ازدواجها و طلاقهای به ثبت
رسیده بیانگر این است که تعداد ازدواجهای سال 82 فقط 1161 فقره بیشتر از طلاق
بوده است. براساس گزارش کیهان نیا(1375) ایران چهارمین کشور جهان از نظر میزان
طلاق معرفی شده است. این افزایش سریع و رو به رشد جدایی و طلاق زوجها، موجب
نگرانی تحلیلگران اجتماعی شده است. از طرف دیگر با توجه به پیامدهای متعدد منفی
طلاق از جمله بهخطر افتادن سلامت روانی زوجها و فرزندانشان، میزان تصادفات
اتومبیل منجر به مرگ، شیوع فزاینده بیماریهای جسمانی، خودکشی، خشونت و قتل برای
زوجین و خطر افسردگی، انزوا، مشکلات سلامتی و عملکرد تحصیلی پایین برای فرزندان
وجود دارد. نتایج و آمار بالای طلاق، اهمیت و ضرورت برنامههای مداخلهای
روانشناسی را برای کاهش اثرات مخرب ناسازگاری زناشویی و کاهش میزان طلاق مطرح میسازد،
بهویژه اجرای چنین مداخلاتی در مراحلی که زوجها هنوز به نارضایتی کامل زناشویی
نرسیده اند و در مراحل اولیه ناسازگار هستند امری ضروری بهنظر میرسد (تیرگری،
1386).
با توجه به معضل بزرگ طلاق و اثرات آن بر روی تمام افراد جامعه، هدف از انجام
مطالعه حاضر شناسائی علل منجر به طلاق در زوجین متقاضی طلاق میباشد. از اینرو
شناخت علل جداییها میتواند منتهی به روشن شدن چارچوب ذهنی مسئولین در جهت اتخاذ
تصمیمهای درست برای مقابله با این فرایند شوم اجتماعی و همچنین برنامه ریزی جهت
مشاورههای قبل از ازدواج و پیشگیری از طلاق شود که نهایتا منجر به پیشگیری از آسیبهای
اجتماعی و ثبات در خانواده میگردد.
■ روش
این مطالعه، یک مطالعه توصیفی است و بهصورت مقطعی اجرا شده است. در این پژوهش
کلیه افراد متقاضی طلاق که طی سالهای 1385 تا 1386 به دادگاههای خانواده تهران
(شهید محلاتی- ونک) مراجعه میکردند به طور کامل مورد بررسی قرار گرفتند و اطلاعات
لازم جهت بررسی موضوع مورد نظر از آنها استخراج گردید.
■ جامعه،
نمونه و روش نمونهگیری
جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه افراد متقاضی طلاق و حجم نمونه 300 نفر میباشد
که طی سالهای 1385 تا 1386 به دادگاههای خانواده تهران (شهید محلاتی- ونک)
مراجعه کردهاند.
■ شیوه اجرا
به مدت 2 روز در هفته مصاحبه گر در دادگاه حضوریافته با متقاضیان طلاق مصاحبه مینمود.
همه متقاضیان طلاق جهت مصاحبه دعوت میشدند. افرادی که تمایل به همکاری داشتند و
از شرایط ورود به مطالعه برخوردار بودند مصاحبه بعمل میآمد با توجه به میزان
همکاری افراد و مدت مصاحبه بهطور متوسط در هر روز 3 یا 4 نفر مورد مصاحبه قرار میگرفتند.
ابتدا از طریق جستجو در منابع کتابخانهای و اینترنت دلایل احتمالی طلاق در ایران مشخص شد و بهصورت یک لیست
سازماندهی شد. لیست فوق توسط 5 نفر از اساتید مورد بررسی و اصلاح قرار گرفت سپس با
یکی از اساتید روانشناسی مشاوره بهصورت یک مصاحبه ساخت یافته تنظیم گردید.
■ روش تجزیه
و تحلیل دادهها
در این پژوهش دادهها بهصورت فراوانی و درصد نمایش داده شدند.
■ یافتهها
در این مطالعه دامنه سنی 300 فرد متقاضی طلاق 62-15 سال (34/8 SD=
و 04/31M = ) و طول مدت ازدواج 40-1 سال (64/ 7 SD
=و 08/9M = ) بوده است. جدول شماره 1 خصوصیات
دموگرافیک افراد متقاضی طلاق را نشان میدهد.
براساس دادههای جدول شماره 1 بیشترین میزان تقاضای طلاق در زنان (90)، در گروه
تحصیلی دیپلم (7/50)، در زنان خانه دار (7/72)، در طبقه کارمند (3/41)، در خانوادههای
بیسواد (3/78) افرادی که از حمایت زیاد خانواده برخورداند(41) و همچنین در افراد
مستاجر (7/49) با وضعیت اقتصادی متوسط (7/49) و ساکنین مناطق جنوبی تهران (3/40)
از فراوانی بیشتری برخوردار است و کمترین میزان طلاق در خانوادههای با فرزند
بیشتر (6/7) در فرزندان آخر خانواده (10) مشاهده میگردد.
همانطور که نتایج جدول شماره 2 نشان میدهد بالاترین علل درخواست طلاق به ترتیب مربوط به عدم تفاهم و سازش (85)، عدم
تامین نیازهای روحی و روانی زوجین (81)، خشونت (7/68) و مشکلات جنسی (7/66) میباشد.
همچنین براساس بررسی انجام گرفته در این مطالعه احتمال طلاق در افرادی که متارکه
قبلی داشتهاند 3/10 است.
18/3 افرادی (زنها) که متقاضی طلاق بودند همسرانشان مشکلات قانونی و قضائی داشتهاند
و بیشترین میزان طلاق در ازدواجهای سنتی بوده است.
■ بحث
این مطالعه عوامل مرتبط با طلاق را دردادگاهای خانواده تهران در سالهای 1385-1386
مورد بررسی قرار داد. با توجه به نتایج بدست آمده 90درصد (270 نفر) افراد متقاضی
طلاق را زنان و فقط 10درصد (30 نفر) را مردان تشکیل میدادند. مطابق با بررسیهای
بخش آمار قوه قضائیه در سال 82 از هزاران پرونده درباره ناسازگاریهای زناشویی و
تقاضای طلاق در دادگاههای خانواده که تحت بررسی قرار گرفته است، بیشتر درخواستهای
طلاق در پروندهها از سوی زنان علیه شوهران مطرح است و بیش از 90درصد طرح کنندگان
درخواستها زنان جوانی بودند که به علت عدم تفاهم با شوهران خود، خشونت خانگی، فقر
مالی و اعتیاد همسران به دادگاهها مراجعه کردهاند (تیرگری، 1386) همچنین در
گزارش ریحانی (1381) در بررسی علل طلاق در شهرستان گناباد در اکثریت واحدهای مورد
پژوهش (7/45 درصد) زنان خواهان طلاق و کمترین آنها (3/15 درصد) زوجین هردو خواهان
طلاق بوده اند (ریحانی، 1381).
نتایج این بخش با توجه به حق طلاق در آقایان در کشورمان بیشتر میبایستی مورد
بررسی قرار گیرد و این سئوال پیش میآید با توجه به عدم حمایت قانونی و مشکلات
رفاهی و اقتصادی در زنان چگونه تعداد قابل ملاحظهای از افراد متقاضی طلاق را زنان
تشکیل میدهند. مسئولین خصوصا مسئولین قوه قضائیه میبایستی بررسیهای کارشناسانه
در مورد علل و ریشه یابی در این مقوله و در مورد قوانین انجام دهند.
نتایج همچنان نشان داد که میزان تقاضای طلاق در افراد با تحصیلات دیپلم
(7/500درصد) بیش از سایر طبقات تحصیلی است. در مطالعه قطبی و همکاران نتایج نشان
داد که سطح تحصیلات با طول مدت زندگی ارتباط داشته و سطح تحصیلات زنان مطلقه بیشتر
از مردان بوده است (قطبی، 1383) علاوه بر آن نتایج گزارشهای دیگر نشان میدهد که
هر چه سطح تحصیلات زوجین بالاتر باشد واکنش آنها به موقعیتهای زندگی با احساسات
مناسب تری همراه است و از توانائی حل مشکلات خانوادگی به میزان بالاتری
برخوردارند. تحصیلات نقش بیشتری در بقا و حفظ خانواده دارد، بدینسان بهنظر میرسد
سواد همانند یک عامل آگاهی بخش عمل میکند و بیسوادی و مرزهای نزدیک به آن
بالاتریِن نسبت طلاق را فراهم میسازند (میر احمدی زاده، 1382؛ بهاری، 1383؛
شیرزاد، 1379؛ کوردک1، 1993؛ دیکی 2و همکاران، 2002؛ ویلسن3 و اسمال وود4، 2008؛
ایزیگو ابانیهی5، 1998).
گو (1985) معتقد است رضایت زناشویی به عوامل متعددی بستگی دارد ولی بحران زمانی به
وجود میآید که اشتغال زن جز ارجحیتهای زن و شوهر محسوب میشود. اشتغال زن و شوهر
به کار و مطالعه، موجبات تفاهم بیشتر و در نتیجه تداوم زندگی آنهارا فراهم میکند
(بنی جمالی، 1383). نتا یج مطالعه حاضر نشان داد که بیشترین میزان تقاضای طلاق در
زنان خانه دار (7/72 درصد) در مقایسه با زنان شاغل مشاهده میشود. پژوهش ما با
یافتههای میراحمدی زاده و همکارانش (1382) هماهنگ است. آنها گزارش دادند که بیشتر
زنان در شرف طلاق، خانهدار (9/61 درصد) هستند این امر شاید موید نظر جامعهشناسان
باشد که احساس استقلال در خانمها سبب افزایش رضامندی زناشویی میشود (میراحمدیزاده،
1382؛ کانگر 6، 1999؛ بهویا 7، 2005؛ لوین 8، 2005؛ ویستفیلد9، 2002؛ کسلر 10،
1998؛ روگ 11، 2006؛ روترمن 12، 2007). همچنین نتایج این مطالعه نشان داد که
بیشترین طبقه مراجعه کننده به دادگاه خانواده طبقه اجتماعی و اقتصادی متوسط
(7/49درصد) بوده است. برخی از محققین معتقدند که در مقایسه با مشکلات دیگر، مشکلات
اقتصادی روابط زناشویی را کمتر تخریب میکند (ودد 13، 2000؛ کنو 14، 2000؛ هیتون
15، 1999؛ یون 16، 2007؛ کاگلین 17، 2000؛ ثوان 18، 2006). ولی تحقیقات دیگر نشان
میدهد که فقر اقتصادی یکی از علتهای مهم طلاق محسوب میشود. ناپایداری در طبقات
فقیر بیشتر از طبقات دیگر جامعه است. بهعبارت دیگر هر قدر در سطوح قشربندی
اجتماعی پایینتر میآییم میزان طلاق رو به افزایش میگذارد(شیرزاد، 1383؛ بنی
جمالی، 1383؛ کالمیجن 19، 2007؛ بران 20، 2007؛ مک دونالد 21، 2004(به نظر میرسد
این بخش از تحقیق نیاز به بررسی بیشتر و دقیقتر داشته باشد.
نتایج این مطالعه همچنان حاکی است که میزان طلاق در رتبه تولد متوسط و در افرادی
که از حمایتهای مادی و معنوی بیشتر و در خانوادههای بیسواد (3/78 درصد) فراوانتر
مشاهده میگردد. صابری و همکاران (1377) طی مطالعهای نشان دادند که میزان سواد
متغیر مهمی در بهبود یا وخامت عملکرد خانوادگی میتواند تلقی شود. به عبارتی هر چه
سطح تحصیلات زوجین و خانواده بالاتر باشد واکنش آنها به موقعیتهای زندگی بهتر میباشد
(شیرزاد، 1383) بنابر این میتوان چنین ادعا کرد که بهعلت فقر فرهنگی خانواده ها،
طلاق درخانوادههای بیسواد یا کم سواد بیشتر مشاهده میگردد. در اکثر مطالعات
گذشته یکی از عوامل طلاق را نبودن فرزند در خانواده ذکر میکردند. نتایج مطالعه
حاضر نشان داد که میزان تقاضای طلاق در خانوادههای با فرزند بیشتر کمتر است در
صورتی که تفاوت چندانی در میزان درخواست طلاق در خانوادههای بدون فرزند و فرزند
کمتر مشاهده نشد. مطالعات دیگر هماهنگ با مطالعه انجام یافته حاکی از کاهش میزان
طلاق در خانوادههای چند فرزندی (بیش از سه فرزند) میباشد (قطبی، 1383؛ شیرزاد،
1383؛ بهاری، 1383؛ تیلسن 22، 2000) بهطور کلی تحصیلات پایین، بیسوادی خصوصا در
زنان، خانهدار بودن، بیکاری شوهر، شرایط اقتصادی وتعداد فرزندان یا فقدان فرزند
از مهمترین عوامل پیشبینی کننده طلاق بهشمار میروند.
(جوکار، 1385؛ ودد 23، 2004؛ استورکسن 24، 2007؛ کونتز 25،.2007.)
ناهماهنگی زن و شوهر از نظر خصوصیات اخلاقی یا نداشتن توافق اخلاقی، زندگی مشترک
را به دوزخی جان سوز بدل میسازد. تفاهم و سازگاری نقش موثری در پایداری پیوند
زناشویی دارد (میر احمدی زاده، 1383) در پژوهش حق دوست، رواز، کاملی و لطیفی
(1374) که به بررسی دیدگاه 300 نفر از دانشجویان علوم پزشکی کشور درباره عوامل
موثر در ازدواج پرداختند فداکاری و گذشت یکی از چهار ویژگی اصلی همسر ایده ال
معرفی شد. در زندگی مشترک باید بستر مناسبی برای اعتماد و دلبستگی دو سویه موجود
باشد و لازمه این بستر، داشتن دیدی مثبت نسبت به یکدیگر است(صالحی فدری، 1378) در
بررسی علل و عوامل طلاق در این مطالعه نتایج نشان داد که عدم تفاهم و سازش
(85درصد) یکی از مهمترین علل در این مطالعه میباشد.
تحقیقات مختلف نشان میدهد اختلاف و عدم تفاهم منجر به بروز طلاق در خانوادهها میشود.
در بررسی عوامل اختلاف خانوادگی و طلاق در خانوادههای مشکل دار مراجعهکننده به
مراکز مشاوره شیراز عدم تفاهم را در 16/16درصد موارد به عنوان عامل بروز مشکل
معرفی نمود. همچنین نتایج نشان داد که احتمال طلاق در صورت وجود عدم تفاهم 47درصد
و احتمال آشتی 31درصد میباشد(مهدویان، 1376)در مطالعهای که توسط ستاری در سال
1384 انجام گرفت نتایج نشان داد که خشونت، علل اقتصادی، بیکاری، تفاوتهای فرهنگی
زوجین، ناتوانی جنسی، انحراف جنسی، اعتیاد به مواد مخدر، غیبت یکی از زوجین،
ارتکاب جرم و زندانی شدن و عدم پرداخت نفقه از عوامل اساسی طلاق میباشند(ستاری،
1384) و در پژوهش سپهریان در سال 1379 علت تقاضای طلاق در 83 درصد موارد ناسازگاریهای
رفتاری و اخلاقی و در 10 درصد موارد بیماری، بیماری روانپزشکی در حداقل یکی از
زوجین گزارش شد. ناسازگاریهای اخلاقی میتواند ناشی از علل روانشناختی نیز
باشد(سپهریان، 1379؛ اشلینگ 28، 2003؛ کومگی 29، 2006؛ هوستن 30، 2001).
آماتو و راجرز (1997) دریک مطالعه طولی متغیرهای موثر بر وقوع طلاق را بررسی کردند
نتایج نشان داد که 20درصد زوجین، مشکلات ازدواج را ناشی از عصبانیت شوهر گزارش
کرده اند.شوهران بطورکلی گزارش کرده بودند که احساسات آزاردهنده، انتقاد کردن،
بدخلقی و حسادت همسرانشان باعث بروز مشکلات زناشویی بوده است. زنان بهطور کلی
حسادت و رفتارهای آزاردهنده شوهرانشان را عامل بروز مشکلات ازدواج میدانند.در یک
رده بندی از مشکلات زناشویی، سوء استفاده بدنی را بعنوان عاملی که بیش از همه بر
روابط اثر منفی دارد، متذکر شدهاند. (آماتو 31،راجرز 32، 1997؛ ویشمن 33 و
همکاران، 1997؛ نایهیوس 34، 2007؛ کریستینسن 35، 2006). در مطالعه حاضر خشونت
(7/68درصد) یکی از عوامل موثر در طلاق بوده است.
از دیگر عوامل مربوط به طلاق مشکلات زناشویی و جنسی است که اثر قاطعی در بروز
مشکلات زناشویی و طلاق دارد که از آن جمله خیانت جنسی است. روابط جنسی خارج از
ازدواج یکی از مهمترین مشکلات مطرح شده از سوی زوجین مراجعهکننده برای درمان ذکر
شده است (ویشمن، 1997) یک ارتباط جنسی مشکلآفرین نیز ممکن است بر تعامل زن و شوهر
تاثیر زیانآوری داشته باشد. در عمل ممکن است چرخه معیوبی رخ دهد که در آن
ناهماهنگی زناشویی با عملکرد موفقیت آمیز جنسی تداخل نموده و ناهنجاری جنسی موجب
بروز ناسازگاری زناشویی بیشتر گردد. هنری و میلر مشکلات جنسی را با فراوانی
8/23درصد از رایجترین مشکلات زناشویی زوجین میانسال ذکر کردهاند (هنری 36 و میلر
37، 2004؛ گلزب 38، 2000؛ سالیوان 39، 2001) رحمتاللهی نیز، مشکلات جنسی را در
91درصد ازدواجهای آسیب دیده نشان داده است (رحمتاللهی، 1385) .نتایج گزارش حاضر
نشان داد مشکلات جنسی (7/66درصد) خصوصا اختلال در میل و انگیزه جنسی (3/41درصد) از
مهمترین عوامل تقاضای طلاق میباشد با توجه به نتایج بهدست آمده در حدود 3/2
[درصد] افراد متقاضی طلاق از مشکلات یا اختلالات جنسی رنج میبرند. بنابر این وقوع
هر یک از مشکلات جنسی ممکن است تاثیر زیانآوری بر سایر حوزهها داشته باشد. بدیهی
است که رضایت از رابطه جنسی ارتباط تنگاتنگی با رابطه کلی زن و شوهر دارد.
در بررسی روشهای انتخاب همسر با وقوع طلاق نتایج نشان داد که 3/62درصد بطور سنتی،
29درصد با آشنایی (دوستی) قبل از ازدواج و 7/8درصد بالاجبار خانواده بوده است.
انتخاب نادرست و عدم دقت اولیه در امر همسرگزینی و آشناییها و دلبستگیهای
عاشقانه بیمحتوا که طبعا تحمیل نظرات والدین را در پی داشته از مهمترین عوامل
شیوع طلاق در کشور بوده است. بررسیای که بر روی 45 زن و 24 مرد انجام گرفت نتایج
نشان داد که رخداد طلاق پس از 100 ماه زندگی مشترک در افرادی که ازدواج تحمیلی را
بهعنوان یک عامل مهم منجر به طلاق ذکر کرده اند حدود 99درصد و در افرادی که این
عامل در طلاق آنها نقشی نداشته است 22درصد بوده است.شیوه آشنایی و ازدواج تحمیلی
با میانگین مدت زندگی مشترک ارتباط آماری معنی داری داشته است(قطبی، 1383).در
مطالعه دیگر ازدواج تحمیلی تنها 7/0درصد تقاضای طلاق را به خود اختصاص داده است،
عدم علاقه و ازدواج تحمیلی که تا حد زیادی مرتبط هستند در مجموع حدود 5درصد علل
طلاق را تشکیل میدهند این یافتهها منطبق با یافته لارسون و هلمن (1994) است که
به نقش مخرب ازدواج تحمیلی بر روابط زناشویی اشاره دارد (زرگر، 1383؛ مارشال 40،
2003؛ مهانی 41، 2001) .براساس یافتههای مطالعه حاضر و دیگران در ازدواجهای سنتی
بیشترین میزان تقاضای طلاق مشاهده میگردد. خانوادهها میبایستی به این امر توجه
نموده و قبل از ازدواج، شرایط آشنایی روحی و اخلاقی بیشتری بین دختر و پسر ایجاد
نمایند شاید با شناخت بیشتر از همدیگر بتوان تا حدودی از وقوع طلاق جلوگیری نمود.
بهطور کلی، عوامل متعددی میتواند یک ازدواج را آسیبپذیر سازد. شدت تاثیر گذاری
این عوامل در تحقیقات مختلف متفاوت ارزیابی شده است آنچه مهم است یافتن عواملی است
که بر تعداد بیشتری از ازدواجها، تاثیر مخرب دارد. در این صورت میتوان نسبت به
آگاه سازی زوجین و خانوادهها ی آنان در زمینه دقت در انتخاب همسر و برخورد مناسب
زوجین با یکدیگر، عوامل خطرساز بروز طلاق را در جامعه کاهش داد. علاوه بر آن اهمیت
مشاورههای روانشناسی قبل از ازدواج، در طول زندگی زناشویی و حتی در افراد متقاضی
طلاق در کاهش ازهم پاشیدگی خانوادهها میبایستی مورد توجه قرار گیرد.
■ تقدیر و
تشکر
مراتب سپاس و قدردانی خود را از معاونت پژوهشی دانشگاه تهران جناب آقای دکتر مسعود
یونسیان به خاطر کمکهای بیشائبه و همکاران محترمشان از طرح اعلام میداریم همچنین
از زحمات جناب حاج آقا صادقی رئیس مجتمع قضائی دادگاه خانواده شماره 2 ونک، جناب
آقای حسین قربانی قاضی محترم و سرکار خانم گل احمدی و کلیه پرسنل مجتمع قضائی
دادگاه خانواده شماره 2 ونک و دادگاه خانواده شماره 1 شهید محلاتی، از راهنمائیهای
ارزشمند جناب دکتر محمود دژگام، جناب دکتر عباس رحیمی فروشانی، جناب آقای محمود
دهقانی دانشجوی دکتری انستیتو و روانپزشکی تهران، سرکار خانم دکتر مامک شریعت و
کلیه پرسنل مرکز تحقیقات بهداشت باروری ولیعصر (عج) کمال تشکر و سپاسگزاری را
داریم.
1. Kurdek,L.A . 2. Dekay, M.L
3. Wilson, B. 4. Smallwood, S
5. Isiugo-Abanihe, UC. 6. Conger, R.D
7. Bhuiya, A . 8. Lewin, A.C
9. Weisfeld, G.E. 10. Kessler, R.C
11. Rogge, R.D .12. Rotermann, M
13. Wade, T.J. 14. Cano, A
15. Heaton, T.B. 16. Yoon, K.L
17. Caughlin, J.P. 18. Thuen, F
19. Kalmijn, M. 20. Brown, J.A
21. McDonald, L .22. Tilson, D
23. Wade, T.J .24. Storksen, I
25. Coontz, S. 26. Marrkman, H.j
27. Freedman, C.M. 28. Schilling, E.A
29. Kumagai, F. 30. Huston, T.L
31. Amato, P.R. 32. Rogers, S.J
33. Whisman, M.A. 34. Niehuis, S
35. Christensen, A. 36. Henry, R
37. Miller, R. 38. Golzb, M.G
39. Sulivan, K.T. 40. Marshal, M.P
41. Mahoney, A.
■ منابع
- بهاری، ف.، صابری، م. (1383). مقایسه عملکرد خانوادگی زوجهای در حال طلاق
ارجاعی به سازمان پزشکی قانونی و زوجهای غیرمطلقه. مجله علمی پزشکی قانونی، دوره
10، تابستان شماره 34، 75-79.
- بنی جمالی، ش، نفیسی، غ، یزدی، م.(1383). ریشهیابی علل از هم پاشیدگی خانوادهها
در رابطه با ویژگیهای روانی-اجتماعی دختران و پسران قبل از ازدواج. مجله علوم
تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید اهواز دوره سوم، سال یازده هم شمارههای
1و2،143-170.
بیاتی، ا. (1361). بررسی عوامل موثر در ایجاد اختلافات زنان و مردان متاهل که منجر
به مراجعه به دادگاههای خاص میگردد، پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه تربیت
مدرس.
- تیرگری، ع..(1386). بررسی اثر بخشی آمزش هوش هیجانی بر روابط زناشویی،، پایان
نامه دکتری انیستیتو روانپزشکی تهران.
- جوکار، ا.، گرمزنژاد، س.(1385). دلایل ارجاع افراد به دادگاه خانواده در شهر
یاسوج 1385، فصلنامه علمی دانشکده پرستاری و مامائی حضرت زینب (س) شماره 2، دوره
پاییز، 19-26.
- رحمت اللهی، ف.(1385). آسیب شناسی زندگی زناشویی در شهر اصفهان و ارائه مدلی جهت
آسیب شناسی زندگی زوجین. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه اصفهان، اصفهان.
- ریحانی، ط.، عجم، م.(1381). بررسی علل طلاق در شهر گناباد سال 1381. افق دانش؛ مجله دانشکده علوم پزشکی و خدمات
بهداشتی درمانی گناباد،، دوره8، پاییز و زمستان شماره 2، 96-102.
- سپهریان، ف.(1379). بررسی مقدماتی عوامل موثر برطلاق. فصلنامه علمی- پژوهشی اصول
بهداشت روانی.، شماره 5و6، 17-29.
- ستاری، ف.(1384). همایش طلاق و راهکارهای در کاهش آن، کرج..
- شیرزاد، ج.، کاظمی فر، الف.(1383). مطالعه همه گیر شناسی زوجین در حال طلاق
ارجاعی به اداره کل پزشکی قانونی استان همدان.مجله علمی پزشکی قانونی، دوره 10،
شماره 36، 207-212.
- قطبی، م، هلاکویی نایینی،ک، جزایری ،ا، رحیمی،ع. (1383). وضعیت طلاق و برخی
عوامل موثر بر آن در افراد مطلقه ساکن در منطقه دولت آباد. فصلنامه علمی و پژوهشی
رفاه اجتماعی، سال سوم شماره 12، 273-288.
- صالحی فدری، ج.(1378). رضامندی زناشویی. تازههای رواندرمانی، سال چهارم، شماره
133 و 14 صفحات 84- 108.
- علی اسماعیلی، م. (1374). بررسی عوامل موثر در تقاضای طلاق زنان سنین 40-20 سال
شهر تهران و مقایسه آن با عوامل رضامندی زنانی که چنین تقاضائی نکرده اند،، پایاننامه
کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس.
- ظهیرالدین، ع.، خدایی فر، ف.(1380). بررسی نیم رخهای شخصیتی مراجعین طلاق به دادگاه خانواده تهران در سال
1380.فصل نامه علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی کاشان، دوره
7 بهار، شماره 25، 1-7.
- مهدویان، م.(1376). بررسی تاثیر آموزش ارتباط بر رضامندی زناشویی و سلامت روانی،
پایان نامه کارشناسی ارشد انیستیتو روانپزشکی تهران.
- میر احمدیزاده، ع.، نخعی امرودی، ن.، طباطبایی، ح.، شفیعیان، ر.(13822).
رضامندی زناشویی و تعیین عوامل تاثیرگذار بر آن در شیراز. اندیشه و رفتار. سال
هشتم، شماره 4، بهار، 56-63.
* نویسندگان:
دکتر فاطمه رمضان زاده: استاد، گروه زنان و مامائی، رئیس مرکز تحقیقات بهداشت
باروری ولی عصر (عج)، دانشگاه علوم پزشکی تهران.
دکتر جعفر بوالهری: دانشیار، گروه روانپزشکی،رئیس انستیتو روانپزشکی تهران،
دانشگاه علوم پزشکی ایران.
نسرین عابدی نیا: کارشناس ارشد روانشناسی بالینی، مرکز تحقیقات بهداشت باروری ولی
عصر (عج)، دانشگاه علوم پزشکی تهران.
هاجر پهلوانی: کارشناس ارشد روانشناسی بالینی، انستیتو روانپزشکی تهران، دانشگاه
علوم پزشکی ایران.
محمد مهدی نقی زاده: کارشناس ارشد آمار زیستی، مرکز تحقیقات بهداشت باروری ولی عصر
(عج)، دانشگاه علوم پزشکی تهران.
زینب رنجبر: کارشناس ارشد حقوق بینالملل، رئیس اداره آموزشهای مردمی معاونت
آموزش قوه قضائیه.
دکتر سید مهدی صابری: استادیار، گروه روانپزشکی،سازمان پزشکی قانونی کشور.
دکتر محمد رضا زندی: دکتری حقوق جزا، معاون آموزش دادگستری استان تهران.
فرانک بابایی بالدرلو: کارشناس روانشناسی، مددکار اجتماعی قوه قضائیه، دادگاه
خانواده شماره 2 ونک.
خاتون مردانی: کارشناس روانشناسی، مددکار اجتماعی قوه قضائیه، دادگاه خانواده
شماره 2 ونک.